قدیس کوچک من!چشمهایت را نبند حتی پلک هم نزن

میخواهم شهوت چشمانم ، سنگ محک ایمان دروغینت را بشکند

و تنها لبهایم ، بی هیچ رقص اندامی ، تمامی تنت را آغشته به گناهی لذت بار کند

و بعد من میروم حتی بدون ذره ای دلبستگی 

  

و تو می مانی با حسرتی همیشگی

  

و خاطره‌ی جسم شلاق خورده ای که دیگر در آغوش تو نخواهد گنجید

 

حالا برو  دربه در بدنبالم بگرد قدیس من.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد