گاهی که دلم از این و آن زمین و زمان می گذرد
نگاهم را به سوی تو و آسمان می گیرم
و آنقدر با تو درد و دل می کنم
تا کم کم چشم هایم با ابر بهار مسابقه می گذارند،
و پس از آن است که قلبم سبک می شود
تو می آیی و تمام فضای دلم را پر می کنی
آن وقت دیگر آرام می شوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای در آورد
چون تو را در قلب دارم